یاسیدالکریم

مذهبی - اجتماعی - سیاسی

یاسیدالکریم

مذهبی - اجتماعی - سیاسی

امشب لبالب می شود دخل همه خمارها 

وا می شود با جام می از تشنگان افطارها 

تسبیح وجام ومهر ومی تکلیف عقل وعشق کی 

من خسته ام از این همه تکرار استغفار ها 

از قلب قرآن و زبور انجیل و تورات و صحف 

موعود میاد برون از کل استفسارها 

از پرده گر آید برون توحید می گردد فزون 

بت می تراشند از قد رعنای او حجارها 

 

جای تمام فرش ها پیش قدوم یار ما 

می گسترانند انبیا عمامه ها دستارها 

آیینه ی حق منجلی در آینه روی علی 

تکثیر شد در آینه تا آسمان کرارها 

از آب زمزم قطره ای بر رخ بزن بیدار شو

از جام کوثر قطره ای بر رخ بزن هشیار شو

بر لوح تقدیر دلت از عرش میاد قلم

بر بندگی اصرار کن گنجینه اسرار شو

 

از قیدها ازاد شو از اهل عشق آباد شو

مستشهد بین یدیه حضرت دلدار شو 

هستی همه از هست او دل را بده بر دست او

بردار خود را از میان بردار شو سردار شو 

دنیاست مملو از فتن روح بصیرت بی بدن

این جسم ناسوتی بنه لاهوت را طیار شو 

نفس و نفس خیرات کن حب علی اثبات کن

پای رکاب نائبش مقداد شو عمار شو 

 

نور اباصالح ببین می تابد امشب بر زمین

با حضرت روح الامین در سامره احضار شو 

چون یوسف کنعان بیا در ازدحام انبیا

با رشته ی جان خودت راهی این بازار شو 

جبریل گوید زیر لب با خویشتن یاللعجب

بعد از محمد (ص) آمده گویا رسول دیگری

دیوانه ام گر رو کنم بر آستان دیگری

امشب به پای مهد تو نور دعای عهد تو

 

آماده کرده سینه را تا انتقام مادری

پای رکاب حضرتت وقت ظهور قدرتت 

جبریل می آرد برای رو خودت شهپری 

وقت قیامت ای بنازم صور اسرفیل را

خصم علی می بیند آن دم کار عزرائیل را

من از طفیل رو تو گشتم فضیل کوی تو

صحرای خشک و تشنه من دریا تو و مظلوم تو

ای فاصل من تا خدا ای واصل ارض و سماء

 

دائم تو و قائم تو و مولا تو و مظلوم تو 

در راه تو خار و خسم من بی کس بن بی کسم

زهرا تو و حیدر تو و طاها تو و مظلوم تو 

ای وارث خون خدا ای زائر کرببلا

خون خواه مظلومیت زهرا تو مظلوم تو 

شکر خدا بر سفره مولا گدا تکریم شد

روزی ما از خرده های نان تو تقسیم شد

ای افضل فضائل امشب نثار تو

 

یعنی زیارت حرمش در کنار تو 

اذن دخول خوان که بسوزم در اتشت

با روضه های عمه ی محمل سوار تو

کنج خرابه با سر انگشت خود نوشت

بابا بیا که سوختم از انتظار تو

بابا پایین نشین که دیده امت بر فراز نی

رحمی نمی کند به سرت نیزه دار تو

 

عمدا تو را مقابل ان سنگ ها گرفت

فهمیده بود می نگرد طفل زار تو

عمدا مرا مقابل تو خیزران زدند

می دید چشمهای عمو را کنار تو

چسبیده است حلقه ی زنجیر بر تنم

بر زخمی های رگ رگ تو بوسه می زنم 



یاسید الکریم