امام خمینی « نوکری احمق تر و بهتر از شاه برای بیگانگان نیست که همه چیز ملت خودش را به رایگان به آنها بدهد. گازش را شوروی ببرد و نفتش را آمریکا و انگلستان ببرد، و هر کس یک گوشه اش را گرفته و دارد می برد.»
2 آبان 1357
امام خمینی: «دولتهای آمریکائی ، بزرگترین جنایتی که به ما کردند این است که این دودمان پهلوی را به ما تحمیل کردند و مخازن نفت ما را با دست آن برده اند و در عوض چیزی که به درد ملت بخورد، ندادند.»
10 آذر 1357
امام خمینی: «خود ما هم اهل این ملت هستیم ، می بینیم که تمام مخازن دارد می رود تو جیب آمریکا و برادرهای او. نفت ما اگر اینطور که حاتم بخشی میکند محمدرضا.. درِ نفت را باز کرده اند و حراج کرده اند. دارند می برند همه را، از آن طرف انگلیسیها می برند، از آن طرف کسان دیگر. آمریکائی ها که از همه بدترند. از آن طرف هم شوروی ها . همه ریخته اند به جان این ملت ، و همه هم ، دست به هم داده اند تا این مردکه را نگهش دارند و این چیزها را ببرند.»
17 مهر 1357
امام خمینی « آنچه مورد نظر ماست یک نوسازی واقعی مبنی بر نیازهای اساسی اکثریت قاطع و فقیر مردم است. آنچه در زمینه اقتصادی مورد نظر ماست جلوگیری از غارت منابع ملت ماست، نه قطع رابطه اقتصادی با کشورهای جهان»
11 آذر 1357
سوال : چه اقداماتی علیه شرکتهای چند ملیتی که در ایران در اوج قدرت هستند و مخصوصا شرکتهای نفتی ، معمول خواهید داشت؟ امام خمینی : «یکی از وظایف دولت آینده این است که به تجاوزهای این یاغیان بین المللی که برای منافع نامشروع خود، ملتها را به خاک و خون میکشند، در ایران پایان دهد و این شرکتها در ایران با توافق دولتهای غیر قانونی، سرمایه گذاری کرده اند، از این جهت نیز حق ادامه کار ندارند.»
14 آذر 1357
امام خمینی : «یک راه استفاده غرب از ما و استفاده آمریکا و شوروی از مخازن و ممالک ماها همین معناست که نمیگذارد این جامعه رو به ترقی خودش برود . آنها استفاده خودشان را میکنند، اینها میزنند توی سر هم و آنها میآیند، نفت هایشان را می برند، گازهایشان را می برند، هر چه دارند، اینها غارت میکنند کسی هم نیست که حرف بزند، برای اینکه یک فکر واحد نیست، افکار متشتت و مختلف است.»
9 آبان 1357
امام خمنی «حرف ما این است. ما یک کلمه حرف داریم و آن این است که اینهایی که نشسته اند سراین خوان یغما، که اسمش ایران است ، و هر کس از هر طرف آمده است، هر مملکتی از هر طرف آمده است ، دارند از این خوان یغما می خورند و این ملت ما، کنار این دارند گرسنگی می خورد، ما می گوئیم این نباشد. ما میگوئیم یک مملکتی داریم ، نفت دارد، مخازن دیگر دارد، غنی است مملکت ما، این مملکت را برای خودمان بگذارید، خودمان هم کارهایش را میکنیم.»
۱۹ مهر ۱۳۵۷
امام خمینی « یک وقت بود که این دست ناپاک اجنبی آمد و روحانیون و قشرهای جوان را جدا کرد از هم . این اساس داشت. آنهایی که می خواستند نفت های ما را ببرند، آنهایی که می خواهند نفت ما را ببرند، این طور ما را [ روحانیون و جوانان] از هم جدا می کنند، کنارمان می گذارند. هماهنگی که ما باید داشته باشیم از بین می رود. وقتی که از بین رفت این هماهنگی ، هر چه دلشان [ خواست ] می کنند ، و ما هم هیچ کاری نمی کنیم.»
۲۹ آبان ۱۳۵۸
یکی از انتقادهایی که امام خمینی همواره درباره شاه مطرح می کرد ذلت پذیری و خاکساری و احساس حقارت کامل او در برابر بیگانگان بود.
امام خمینی «گمان ندارم آنها دیگر حالا شما را کوچک نگاه کنند. آن وقتی که شما را کوچک نگاه می کردند که می دیدند که آن شخصی که خودش را شخص اول مملکت می دانست برای آنها آن قدر خضوع می کرد.
من این را یادم نمی رود که جانسون بود، و شاه رفته بود آنجا و عکسش هم آنجا در روزنامه ها منتشر شد- این [از] یاد من نمی رود، از ناراحتی که آن وقت پیدا کردم، آن مرد، جانسون، ایستاده بود آنجا عینکش را برداشته بود و به دستش گرفته بود و چپ به آن طرف نگاه می کرد؛ این شخص آن سر، همان آنجایی که جای نشیمن خودش بود؛ محمد رضا جلو او ایستاده بود، مثل اینکه یک آدم مثلا بچه مکتبی پهلوی استاد ایستاده بود!
وقتی می دیدند آنها که شخصی که حالا دارد حکومت می کند به یک جمعیتی این طور است وضعش، نسبت به آحاد مملکت هم آنها نظرشان آن طور می شد. اما وقتی که حالا دیدند که یک مملکت است که مشتش را گره کرد و همه را بیرون کرده، الآن نظر همه نسبت به شماها منقلب شده است.» (صحیفه امام، ج8، ص: 343)
امام خمینی «این دید مستکبرین است که سایر قشرهای بزرگ ملتها را، آنهایی که دریایی هستند که کارتر و امثالش قطره است در مقابل آن دریاها، آنها را اینها نمی بینند. یعنی این بیماری اسباب این شده است که آنها را نبینند. از این جهت وقتی که در اریکه ریاست جمهور نشسته و با آن دید بیمارگونه نگاه می کند و می بیند که چند تا وزیر در فلان جا و چند تا مثلًا اشخاصی که راجع به مجالس خودشان هست و اینها، یا در جاهای دیگر، عددی از این وابسته ها ممکن است که اینها خشمشان [افزوده] بشود. ایشان اینها را جهان حساب می کند و می گوید که چنانچه این دیپلمات ها را [...]. اینها را دیپلمات حساب می کند اینهایی که جاسوسی شان به حسب شواهد ثابت شده است، اینها را دیپلمات حساب می کند، و جهان را هم عبارت از همان که خودش می بیند حساب میکند.
این بیماری تا یک اندازه ای هم در محمد رضا بود. و همین بیماری اسباب این شد که از بین رفت او. این بیماری که [شخص] خودش را ببیند و چند تا از این تملق گوهایی که اطرافش هستند. و این دلقکهایی که دور و برش هستند. همین ها را ببیند و ملت را اصلًا به حساب نیاورد [و] نفهمد که هر مملکتی ملتش اساس هستند. دولتها اقلیتی هستند که باید برای خدمت این ملت باشند. و اینها نمی فهمند که دولت خدمتگزار ملت باید باشد، نه حاکم بر ملت. این بیماری در آن آدم هم بود که خودش را همه چیز می دانست، و خودش را فرمانفرما و خودش را همه ملت می دانست. دیگر برای دیگران اصلًا [ارزشی] قائل نبود. و همین اسباب این شد که [به] این ملت آن خیانتها را کرد. همه آن خیانتها هم روی همین خیال بود که نمی دید کسی را که بازخواست کند از ایشان.» (صحیفه امام، ج11، ص: 89)