یاسیدالکریم

مذهبی - اجتماعی - سیاسی

یاسیدالکریم

مذهبی - اجتماعی - سیاسی

شاید برای برخی از ما این تصور باشد 

که آیا شهود و دلائل و اقدامات دیگری نبود 

که بتوان فدک و دیگر حقوق اهل بیت حفظ شود؟ 

اما با مطالعه بیشتر و مراجعه به احادیث و کتب تاریخی متوجه می شویم حضرت زهرا و امیرالمومنین به روشهای متعدد حقانیت خود و مسلم بودن حق خود را اظهار و اثبات نموده اند اما این که حق به ایشان مسترد نشد مسئله بعدی است که چه حقهای مختلفی در تاریخ که ثابت و روشن بوده اما پایمال شده است و به قیام قائم آل محمد و دادرسی قیامت کبری موکول شده است. از جمله واقعه عاشورا که برای شیعه و سنی واضح است. 

1_چهار سال قبل رحلت پیامبر(ص) فدک بدون جنگ تصرف شد. 

و به حکم آیه: ما أفاء الله علی رسوله(حشر/7) این سرزمین ها حق پیامبر(ص) بود. 

2_چند سال قبل رحلت پیامبر با نزول آیه: آت ذی القربی حقه (اسراء/26) فدک به فاطمه(س) تسلیم شد و سند مکتوبی از پیامبر بر آن نوشته شد و کارگزاران و کارگران حضرت صدیقه در آن کار می کردند. حضرت زهرا به اندازه قوت سالانه خانواده خود بر می داشت و الباقی را بین فقرا تقسیم می نمود. 

3_ده روز بعد رحلت پیامبر مامورین ابوبکر به فدک رفتند و نماینده حضرت زهرا را اخراج کردند و به اسم لزوم عمل به آخرین وصیت پیامبر در ارسال سپاه اسامه ( در حالی که خودشان از متخلفین از سپاه اسامه بودند. همان متخلفین که مورد لعن پیامبر واقع شدند الملل والنحل ج 1 ص23 / شرح نهج البلاغة ابن الحدید معتزلی ج 6  ص52] ) اموال فدک را به اسم تجهیز سپاه تصرف کردند. 

4_ابوبکر گفت سندی که پیامبر برای فدک نوشته را بیاور. حضرت زهرا (س) سند را آورد و فرمود این نوشته پیامبر در حق من و فرزندان من است. که ابوبکر اعتنایی نکرد و عمر بن خطاب بر آن سند آب دهان انداخت و آن را پاره کرد. 

5_سپس ابوبکر ادعا کرد که من حدیثی از پیامبر شنیده ام که نحن معاشر الأنبیاء لا نورث ذهبا و لا فضّه و لا دارا .. و ما کان لنا من طعمة فلولیّ الأمر بعدنا أن یحکم فیه بحکمه. 

(1) این حدیث حدودا به هشت بیان مختلف از ابوبکر نقل شده است. که دلالت های بسیار متفاوت و مختلفی دارند. (2) حدیث واحد است و با حدیث واحد نمیتوان عمومات و دستورات کلی قرآن در ارث اعم از انبیاء و مسلمین را نقض کرد. (3) روات حدیث مزبور خود ابوبکر است و عایشه و حفصه و یک عرب بیابان گرد بنام مالک بن اوس که اعتبار این افراد ( تحریم/ 4 و 5) مشخص است. 

(4)حتی اگر شهادتی مقابل اهل بیت اقامه شود چون اهل بیت(ع) به اجماع همه امت و آیه تطهیر اهل بهشت و بلکه بزرگان بهشت هستند در آنها کذب و اشتباه راه ندارد. و لذا هر نوع کلام و هر نوع شهادت اهل بیت جزو ادله ممتاز است و هیچ دلیلی با آن توان معارضه ندارد. همان طور که اهل تسنن هم امیرالمومنین را خلیفه چهارم میدانند و او را خلیفه خود می شمارند و حضرت علی(ع) در این واقعه مکررا به نفع حضرت زهرا(س) گواهی داده است. 

(5) حتی اگر حدیث مزبور معتبر باشد محتوای آن وارد و حاکم بر سند پیامبر نیست. چون در حدیث ابوبکر بحث ارث است و فدک به گواهی شهود به فاطمه واگذار شده و ضمنا در ید و در اختیار فاطمه بود. پس باید فدک به حضرت صدیقه تسلیم می شد و هر تصرفی از سوی دیگران غصب مال ایشان بود. 

(6) ابوبکر در احادیث متعارض بعدی هم ارث را ادعا می کند و هم آنچه از او مانده را در اختیار ولی بعد او می خواند " و ما کان لنا من طعمة فلولیّ الأمر بعدنا أن یحکم فیه بحکمه " و هم هر نوع مالی که پیامبر در حیات خود بخشیده را کان لم یکن دانسته " فلمّا ولّیت رأیت أن أردّه على المسلمین " یعنی چهار ادعای عجیب 1_فدک را ارث می خواند. 2_فدک را تحت اختیار پیامبر می داند 3_فدک را بخشیده شده میخواند که باید بازگردد 4_خود را ولی الله و خلیفه پیامبر می خواند. که تمام این چهار مورد با کلمات متعارض و رفتارهای متناقض خود ابوبکر و اهل سقیفه تفاوت کامل دارد. یعنی اگر ارث است پس چرا موضوع رد و بازگشت بکار می برد و اگر بخشیده شده به چه حقی تصرفات در زمان پیامبر باطل میشود؟ النبی اولی بالمومنین من انفسهم (احزاب/6) پیامبر به تصریح قران کریم به جان و مال همه مومنین از خودشان اولی است بعد مسلمانی پیدا شود و بگوید تصرفات در حیات پیامبر نافذ نیست یا باید ابطال شود؟ عجب اندر عجب! و اگر ابوبکر ولی الله و وصی الرسول است پس سقیفه و اجماع ادعایی چه معنا دارد؟ و اگر اجماع است پس ولی و وصی یعنی چه؟ و اگر وصی است کدام نصی بر وصایت ابوبکر و عمر از شیعه و سنی وارد شده است؟ و اینها چیزهای متعارضی است که هیچ فرد عاقل و منصفی آن را نادیده نمی گیرد. 

(7) حتی اگر حدیث بالا که عرض شد در محتوا و منطوق هر هشت روایت بشدت باهم متعارض اند http://lib.eshia.ir/86569/5/264 و ضمنا با درایة و عمل اصحاب و خود خلفای ثلاث متعارض اند و بالاتر عرض شد که اولا حدیث واحد حتی اگر فرضا صحیح السند باشد قابل تعارض با عمومات و اصول کلی مالی و اعتقادی قران کریم نیست. و ثانیا حتی اگر فرضا در برخی کتب شیعه هم موجود باشد بحث مقصود و محتوا و مصداق اخلاقی حدیث منظور است یعنی میراث واقعی و اصلی ما انبیاء علم است ای مردم دنبال علم باشید اما این به این معنا نیست که احترام مال مسلمان و صحت عمل مسلمان در حیات ش محل خدشه باشد و در راس مسلمین خود انبیاء هستند. لذا ادعای ابوبکر در این رابطه کاملا باطل است و خود او در اواخر عمر آرزو می کرد کاش فدک را از فاطمه(س) نمی گرفت. و این آرزو با حدود 10 سند مختلف از خود اهل تسنن وارد شده است. 

6_لذا حضرت زهرا با ابوبکر و عمر گفتگو نمود. و به اخراج نماینده خود اعتراض فرمود. ابوبکر حدیث ما انبیا مال نمیگذاریم را گفت. حضرت فرمود: پیامبر فدک را بمن بخشیده و سند مکتوب موجود است و ضمنا فدک در اختیار من بوده و شهود بر عهده شخص مدعی است نه متصرف. ابوبکر اینها را نشنیده گرفت و گفت غنیمت مسلمین است. حضرت زهرا فرمود : تصرف مسلمان نافذ است و شما دارید با ما مثل غیر مسلمان برخورد می کنید. عمر با غضب گفت این غنیمت است و باید شاهد بیاوری. حضرت صدیقه(س) فرمود من به گواهی همه سیده زنان اهل بهشت هستم و چنین کسی ادعای باطل مطرح نمیکند. و شهادت کسی بر چنین مقام معنوی ای مورد قبول (مسلمین) واقع نمی شود. عمر بن خطاب گفت: ولی ما شهادت دیگران علیه شما را قبول می کنیم! حضرت زهرا (ع) فرمود کسی که شهادتی را علیه اهل بیت(ع) و سیده زنان بهشت بپذیرد به گواهی آیه تطهیر (احزاب/33) کافر و ملعون است (چرا که به نص قرآن ایمان ندارد.) ابوبکر گفت دلیلت بر فدک چیست؟ حضرت فرمود پیامبر طبق " آت ذی القربی حقه" فدک را بمن و فرزندانم بخشیده است. باز عمر گفت باید شاهد بیاوری! 

7_حضرت زهرا در همان مجلس ماند و کسی را فرستاد تا امیرالمومنین(ع) و و امام حسن و امام حسین و ام ایمن و اسماء بنت عمیس آمدند و همه بر درستی ادعای حضرت صدیقه شهادت دادند. عمر گفت : علی همسر اوست و این دو هم فرزندان او و ام ایمن هم خادم اوست. اسماء هم قبلا!!! همسر جعفر بن ابی طالب بوده و به نفع بنی هاشم شهادت می دهد! و همه این شهود به منفعت خود شهادت میدهند! 

امیرالمومنین(ع) فرمود : تکذیب فاطمه و حسن و حسین تکذیب پیامبر(ص) است. و پیامبر فرمود ای علی هر که تو را رد کند مرا رد کرده و پیامبر به ام ایمن وعده بشارت بهشت داده و برای اسماء و نسل او دعا کرده است. (و مورد دعای خیر و رحمت پیامبر واقع شده اند.) 

عمر گفت شما همانگونه هستید که گفتید اما شهادت کسی به نفع خودش پذیرفته نمی شود! 

تذکر : بالاتر گفتیم که شهادت اهل بیت شهادت ممتازه است. ضمنا ام ایمن و اهل بهشت راستگو هستند همچنین ادعای رد شهادت همسر سابق واقعا مسخره است. ضمنا خود امیرالمومنین خلیفه چهارم اهل سقیفه است و ادعای ناحق نمی کند. ضمنا شهود خود ابوبکر بر حدیث لانورث عایشه و حفصه و یک عرب بیابانی است. چطور شهادت این ها به نفع ابوبکر و عمر مقبول است اما شهادت سیده زنان بهشت و دو آقای اهل بهشت و شهادت خلیفه مثلا چهارم مردود است؟؟ اینها چیزهایی است که نه رد می شود و نه با سکوت جواب درست می شود  با گذر زمان هم حقیقت تغییر نمی کند. به بیان دیگر اینها با سنت و حدیث جعلی به جنگ سنت واقعی و بلکه به جنگ دستورات کلی قران و به جنگ کلام پیامبر(ص) و به نبرد با متولیان فرهنگ قران یعنی اهل بیت(ع) امدند و به طور ظاهری پیروز شدند. 

8_حضرت امیرالمومنین فرمود اکنون که حقوق ما را می شناسی اما شهادت ما را رد می کنی و شهادت پیامبر هم قبول نیست پس انا لله و انا الیه راجعون! و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون (شعراء /227) 

حضرت زهرا غضبناک برخاست و فرمود خدایا این دو نفر به حق دختر پیامبر تو ظلم کردند خدایا آنها را با شدتی تمام مواخذه کن. سپس گریان و محزون خارج شدند. 

9_در روزهای بعد حضرت امیر حضرت صدیقه و حسن و حسین علیهم السلام را سوار مرکبی می کرد و به در منزل مهاجرین و انصار می برد و از ایشان کمک می خواست. حضرت زهرا می فرمود : مگر شما با پیامبر بیعت نکردید که از او و فرزندان او حمایت کنید؟ بیایید و به بیعت خود وفا کنید. اما کسی به یاری طلبی ایشان لبیک نگفت. 

10_بار دیگر حضرت امیر به حضرت صدیقه فرمود برو به ابوبکر بگو ادعای جانشینی پیامبر داری اگر فدک مال و ملک تو هم بود و من دختر رسول خدا(ص) از تو می خواستم روا بود (بخاطر بزرگی حق پیامبر بر مسلمین) بمن بدهی. حضرت زهرا آمد و این را فرمود. ابوبکر گفت: بله راست می گویی و بر قباله ای دستور بر بازگشت فدک داد. 

11_عمر بن خطاب در کوچه با حضرت زهرا (س) مواجه شد و از قباله در دست او پرسید و حضرت ما وقع را فرمود. اینجا جسارت بزرگ تاریخ رخ داد و عمر لگد به پهلوی دختر پیامبر زد و سیلی به صورت ناموس انبیا زد و آب دهان به نوشته انداخت و این را هم پاره کرد.  و گفت این سرزمین را پدرت با اسب و لشکر فتح نکرده است. 

حضرت امیر(ع) در خانه منتظر بود و حضرت زهرا (س) واقعه پاره کرده قباله را به ایشان بیان کرد. امیرالمومنین با تاسفی عمیق فرمود آنچه نسبت به حق من و پدرت(ص) ( و حق امت و غصب خلافت ) کرده اند ازین قضایا بالاتر است. 

12_در مرحله بعدی احتجاج بر غاصبین، خود امیرالمومنین(ع) به مسجد آمد مهاجرین و انصار گرد ابوبکر نشسته بودند. به او فرمود ای ابابکر چرا آنچه پیامبر(ص) برای فاطمه(س) گذاشته بود از او منع کردی؟ در حالی که نماینده و کارگزار فاطمه سالها در فدک بوده است؟ ابوبکر گفت فدک غنیمت مسلمین است. اگر شاهدان عادلی بیاورد به او می دهیم و الا در آن حقی ندارد. 

حضرت امیرالمومنین فرمود: ای ابابکر بر ما حکمی می دهی خلاف همه مسلمین؟ چرا از فاطمه شاهد می طلبی در حالی که فدک در زمان حیات پیامبر و بعد او در مالکیت و تصرف فاطمه بوده است؟ چرا از مسلمین ( که تو مدعی حق آنان هستی) شاهدی نمی طلبی؟ ابوبکر (جوابی نداشت و) ساکت شد. مجددا عمر گفت: این غنیمت مسلمین! است. ( بنام مردم و به کام اهل سقیفه) ما نمی توانیم با کلام تو مقابله کنیم! اگر شاهدان عادلی آوردی قبول می کنیم. 

وجود ملکوتی امیرالمومنین به آیه تطهیر استدلال فرمود. و بیان داشت: آیا شهادت کسی را بر (اهل بیت و) فاطمه می پذیری؟ ابوبکر گفت : آری می پذیرم. 

13_حضرت امیر فرمود : در آن صورت کافری. زیرا شهادت خداوند بر تطهیر اهل بیت از هر گونه بدی را رد کرده ای. و شهادت (فرضی) مردم را علیه او پذیرفته ای. همچنین حکم خدا و رسول خدا را رد کرده ای که فدک را برای فاطمه قرار دادند. ضمنا فرمان دیگری از پیامبر را رد کرده ای که از مدعی علیه شاهد می طلبی ( در حالی که در حکم رسول خدا مدعی باید شاهد بیاورد نه مالک و متصرف) تو سخن خدا و رسول خدا را رد کردی و سخن ( مشوش) یک عرب بیابان گرد را پذیرفتی و فدک را از فاطمه (سیده زنان بهشت) کردی و گمان کردی غنیت مسلمین است. 

در اینجا مردم به خشم آمدند و متوجه ظلم و تخلف عمر و ابوبکر شدند و گفتند حق با علی(ع) است و به خدا علی راست می گوید. و حضرت امیر به خانه بازگشت. 

14_در این مرحله خطبه مفصل و بسیار پر مضمون حضرت صدیقه(س) طاهره واقع شد که تا ابد برای همه مسلمین درس است. درسی تا ابدیت که هر کس به میزان سعه وجودی خود از آن بهره می برد. 

در بازگشت از خطبه رافع بن رفاعه به حضرت گفت چرا علی قبلا ما را آگاه نکرد تا با دیگری بیعت نکنیم و کار به اینجا نکشد؟ حضرت با غضب فرمود دور شو پس از واقعه غدیر ( با حضور دهها هزار نفر و صدها شاهد زنده در یک جلسه عمومی رسمی ) برای احدی از افراد عذری باقی نمانده است. 

ام سلمه سر از حجره اش بیرون کرد و با عتاب به مردمی که بیانات حضرت زهرا را بدون نتیجه به پایان برده بودند فرمود : آیا با کسی مثل فاطمه (س) این گونه برخورد می کنید؟ ( و ادعای مسلمانی می کنید و انتظار شفاعت از پدر او را دارید؟) شما آمده اید که به کسی چون فاطمه ( سیده زنان بهشت) حکم دین ش را یاد بدهید؟ آیا کسی مثل فاطمه ( که در شب عروسی لباس عروسی خود را می بخشد و با شکم گرسنه به یتیم و اسیر و فقیر از تنها نان خود می بخشد) مالی را به ناحق مطالبه می کند؟ آیا عنایت خاص پیامبر(ص) را به او فراموش کرده اید؟ ( که می فرمود از فاطمه بوی بهشت استشمام می کنم و خدا برای غضب او غضب میکند؟ ) 

15_و اقدامات بعدی امیرالمومنین(ع) و حضرت صدیقه(س) برای آگاه سازی جماعت و مطالبه حق مسلم شان در چند مرحله دیگر ادامه دارد که در فرصت های بعدی به شرح آن خواهیم پرداخت. آنچه از تطبیق تاریخ و روایات دانسته می شود واقعه اجبار امیرالمومنین به بیعت و آتش زدن درب خانه و ضربه خوردن حضرت صدیقه(س) و سقط جناب محسن بعد بازگشت سپاه اسامه از نبرد و اصرار برخی سران آن برای روشن شدن وضعیت بیعت علی(ع) رخ داده است که حدودا بیست روز بعد آن حضرت زهرا (س) در اثر صدمات وارده به شهادت می رسند و با وصیت بر منع عمر و ابوبکر از نماز بر آن حضرت و دفن شبانه و قبر مخفی دختر پیامبر(ص) سند بزرگی بر مظلومیت عجیب خود باقی میگذارند که در فرصتهای بعدی بیان خواهد شد. ان شاء الله تعالی. تک تک این مطالب به طور جدا جدا یا بطور منسجم در کتب تاریخی و روایی شیعه و سنی وارد شده است و اهل انصاف و جویندگان حقیقت می توانند به منابع متعدد و مکرر این واقعه رجوع کنند. والسلام. 



یاسید الکریم