یاسیدالکریم

مذهبی - اجتماعی - سیاسی

یاسیدالکریم

مذهبی - اجتماعی - سیاسی

یک کسی بود که خیلی خودش را 

برای امام زمان(عج) می‌کُشت. پیش من آمده بود 

و می‌گفت: حاج آقا! من از شدّت عشق و محبت به مولا، 

دیگر تحمل ندارم و طاقتم تمام شده است! 


به او نگاهی کردم و گفتم: ازدواج کرده‌ای؟ 

گفت: نه! 

گفتم: ازدواج کن درست می‌شود! 


آن جوان خیلی ناراحت شد، لابد گفته: یعنی چه؟! 

من دارم از محبّت به آقا امام زمان(عج) حرف می‌زنم 

و اینکه چقدر بی‌تاب حضرت شده‌ام، 

آن‌وقت شما می‌گویید: اگر ازدواج کنم درست می‌شود! 


بعد از چند سال دوباره آن جوان را دیدم؛ خیلی آرام بود 

و دیگر در چهره‌اش اضطرار دیده نمی‌شد. 

به او گفتم: فلانی ازدواج کردی؟ گفت بله! گفتم درست شدی؟! 

تازه یادش افتاد که من دارم راجع به چه موضوعی، صحبت می‌کنم. 

گفت: بله، حاج آقا! درست شد.» 


جناب پناهیان - انس با قرآن 1387/07/05



یاسید الکریم